مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
باز امشب در دلم غوغا به پاست سـیـنه مـالامـال از نـور خـداست ایـن دلـم در بـیـن عـالـم گـم شـده راهــی شـهــر ولایـت قـــم شــده پَــر زده تــا آن حــریــم کـبــریــا الـسـلام ای فـاطـمـه اُخـت الرضا فاطـمه اُخت الرضا معـصومهای همچو زهـرا مادرت مظـلـومهای دخـتـر مـظـلـومـۀ مـوسـی تـویـی بر رضا چون زینب کـبری تویی مـرقـدت در قـم حـریم کـبریاست شیعـیان را این حرم دارالشفاست دستهایت چون رضا مشکل گشاست هرکه آید سویِ تان حاجترواست عـالِــمـان دیـن گــدای خــانــهات تو چو شمـعـی و همه پـروانـهات آمـدی مـهــمـان شـهـر قــم شـدی در سـپـهـر دین حـق انـجـم شـدی شـهـرت قــم از مــقــام تــو بُــوَد گـوش جـان پُـر از پـیـام تـو بُـوَد مـرقـد تـو رهـنـمـای جـنّـت است شیعه را مهر و ولایت عزّت است عـالـم هـسـتـی بُــوَد مـهـمـان تـو هر مسلمان ریزهخـوار خـوان تو همچو زهـرا تو شفـاعت میکـنی لطـف و جـود بینـهـایت میکـنی روز مـحـشـر این بُـوَد ذکـر همه اشـفـعی لی اشـفـعی لـی فـاطـمـه بر «رضا» عبد و غلامت کن نظر تـا زنـد بـر درگـه تـو بــال و پـر خـار بُـستـان تو هـسـتم مستـجـیر جان زهـرا مـادرت دسـتـم بگـیر |